دختری نباش که به مردی نیاز داره

دختری باش که مردی به اون نیاز داره

و این دو باهم خیلی متفاوتند . . .

آدما خنده هاشون از دل خوشی نیست

گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست

دل اینقدر تنگ میشه که گریه هم کم میاره

یه جمله ی ساده گاهی چقدر واست غم میاره.......

ایستاده ام...

بگذار سرنوشت راهش را برود!

من،

همین جا،

کنار قول هایت،

درست رو به روی دوست داشتنت و در عمق نبودنت،

محکم ایستاده ام!

دختر جان از من به تو نصیحت:

عشقت را نصیب آن کس کن که لایق آن باشد نه تشنه ی آن؛

زیرا هر تشنه ای روزی سیراب می شود....

یاد گرفتم،دستانم که یخ زدند؛

دستان کسی را نگیرم،

جیب هایم ماندنی ترند...

هیس....!

صدای هق هق می آید....

انگار باز کسی قول ماندن داده بود.....

میان ان همه الف و ب و مشق دبستان ...
انچه در زندگی واقعیت داشت خط فاصله بود...

مرا دختر مینامند
مضمونی که جذابیتش نفــس گـیــر استــــ....
دنیای دخترانه ی من
نه با شمع
نه با عروسـک معنــــا پیدآ نمیکند
و نه با اشک و افسون
امــا تمام اینها را در بر میگیرد
نه ضعیفم نه ناتـــوان
چـــرا که خداونـد مرا بــدون خشونت و زور بازو میپسندد
اشکــ ریـختـن ضعفـ مـن نیستـ
قدرت روح مــن است. 

دختــــر که باشی معنی یتیمی و بی مادری را میفهمی!
دختـــر که باشی زبر بودن دست پدرت و چین و چروک های پیشانی مادرت را درک میکنی...
دختــــر که باشی حسودی به دختری که غرق عشـــق است را درک میکنی!
دختــــر که باشی میفهمی به اختیار خودت گذشتن از عشقت چقدر طاقت فرساست!
دختــــر که باشی دنیای دختران را مسخره نمیکنی!
دختــــر که باشی بغل کردن عروسک کودکی هایت چه آرامشی دارد!
دختــــر که باشی میفهمی چه حس نابی است از وجودت وجودی ساخته شود!
دختــــر که باشی جیغ زایمان برایت گوشخراش نمیشود
چون پر از درد است اما با شنیدن پاره ی تنت تبدیل به خنده میشود!
دختــــر مقامش با تو،ای مرد یکـــــی است ،
او را ضعیفه نگوییم ،
ناقص العقل نخوانیم ،
او" ســــــــــــــاده" است " خنـــــــــــگ " نیســــــــــــــت. . . !

من : من دخترم… بی هیچ آلایشی… بی هیچ آرایشی! که بدوش بکشم بار تو را که مردی و برویت نیاورم که از تو قویترم… من دخترم… از چه ورطه هایی که نجاتت نداده ام و تو عقلت کاملتر از من بود!!! من دخترم... یاد گرفته ام عاشقت بمانم و همیشه متهم به هرزگی شوم... حال آنکه تو بی آنکه عاشقم باشی تظاهر کردی با من خواهی ماند! من دخترم... کوه را حرکت میدهم بدون اینکه کلمه ای از خستگی و دلسردی به زبان آرم و تو همواره ناراضی و پرصدا سنگریزه ها را جابجا میکنی چرا که تو نیرومند تری!!! من دخترم... وقت تولد نوزاد ... تلخی بیداری شبها بر بالین فرزندمان... سکوت و صبر در زمان خشم تو مال من، خوابهای شیرین و افتخار مردانگی مال تو! عادلانه است نه؟؟؟ من دخترم... آری من دخترم... همچنان به تو اعتماد خواهم کرد عشق خواهم ورزید... به مردانگی ات خواهم بالید ... با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد... پشتیبانت خواهم بود... و تو مرد بمان! این راز را که من مرد ترم به هیچ کس نخواهم گفت!!!

من دخترم....